شبهای تیره

مثل شبهای تیره و دل گرفته ی همیشگی
امشب هم رنگ سیاهی رو به یادم میاره
مثل شبهای دلگرفتهی زمستونی
امشب هم هوای سرد برفی رو به یادم میاره

دو روزه خونم ولی یه روزه مریضم
دودره بازی هم حالی داره واسه خودش ولی بدن که یه بلا هایی سرت میاد واسه نمره های توپی که گرفتی اصلا حال نداره

نفس کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کین است پس دیگر چه داری چشم چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک