کاش میشد هر جا میخوای باشی باشی
نه یه ذره پایین تر نه یه ذره بالا تر
کاش میشد اگه هیچی نداری
یه چیز رو از خودت داشته باشی
کاش میشد همه ی ادمها واقعا ادم باشن
ولی حتی یاد این ارزو ها رو هم خزون زده

what can i say

یادمه اون اولا به هر وبلاگی که سر میزدی
همه از خودشون دلتنگیهاشون و دلخوشیهاشون می نوشتن
ولی جدیدن به هر وبلاگی سر میزنی هم کسی یه سبک نوشتن پیش گرفته و مینویسه
شاید خیلی هم خوبه ولی یه حسی دارم که بهم میگه دیگه جدی جدی خودمون هم داریم از واقعیت وجودمون و زندگیمون یه جورایی در میریم
نمیدونم ولی انگار هر چی زندگی جلو تر میره جای حس ها و روزهای خوبمون و حس ها و روزهای نه چندان دلچسب میگیره
هر چقدر تلاش میکنی انگار نه انگار
انگار فقط سر خودتو گرم میکنی تا زودتر همه چیز رو از یاد ببری
همه چیز می گذره و می گذره و......

بازم برای ده هزارمین بار یاد گرفتم
ساکت باشم و بزارم همه چیز همون طور که باید پیش بره
تا همه چیز درست شه